چين، آفريقا و نفت
چين، آفريقا و نفت
چين، آفريقا و نفت
چینی ها با صدای بلند می گویند: «ما به آفریقا آمده ایم برای تضمین منافع بلندمدت مشترك، حضور ما در آفریقا علیه منافع هیچ كشورثالثی نیست». اما در داخل مرزهای این قاره و نیز در اروپا و ایالات متحده به این ادعا بسیار با تردید نگاه می شود... پان آفریكن ها از این بیم دارند كه حضور چین، قاره سیاه را به دوره جدیدی از استعمار و تحقیر وارد كند و رقیبان تجاری چین از این می ترسند كه رویكرد تهاجمی این كشور در بازرگانی خارجی، بازارهای قاره را لبریز از اجناس ارزان قیمت و بنجل چینی ساخته و از آن مهمتر اینكه این كشور را به سرمایه گذار اصلی صنایع نفت قاره تبدیل كند.
در طول سالهای دهه 90 حجم صادرات چین به آفریقا 700 درصد رشد داشت و تنها در سال 2003 دوبرابر بیش از میزان مشابه در سال 2002 بود. اكنون چین سومین شریك تجاری قاره شده و بریتانیا را پشت سر گذاشته است.
در حالیكه تقاضای جهانی برای انرژی همچنان رو به افزایش است بازیگران اصلی اقتصاد بین المللی مثل ایالات متحده، اتحادیه اروپا و ژاپن رقابت برای یافتن منابع انرژی بلند مدت در هر نقطه ای از جهان، غیر از خاورمیانه را شدت بخشیده اند. آفریقا، به هرحال ریسك كمتری از خاورمیانه دارد. چین، به عنوان بزرگترین اقتصاد رو به رشد جهان نیز اساس سیاست خارجی خود را بر مبنای تامین نفت و سایر مواداولیه مورد نیاز صنایع این كشور از این قاره قرار داده است. بر اساس این نگاه نیجریه، آنگولا، سودان، گینه و گابن به عنوان بزرگترین تولیدكنندگان نفت در قاره سیاه توجه روزافزون چینی ها را به خود جلب كرده اند.
طی پنج سال اول هزاره سوم، چین 40 درصد از افزایش تقاضای جهانی انرژی را به خود اختصاص داده بود. چینی ها بخش اعظم این "اضافه تقاضا" را از آفریقا تامین كردند. این كشور در سال 2005 به تنهایی واردكننده نیمی از كل صادرات نفت سودان بود. در كنار افزایش واردات، دولت چین طی سال گذشته میلادی بیش از 175 میلیون دلار در پروژه های كشف و استحصال انرژی در كشورهای مختلف این قاره سرمایه گذاری كرد. بسیاری بر این باورند كه این سرمایه گذاری ها مقدمه ای بر آنست كه پكن به بزرگترین بهره بردار نفت قاره سیاه تبدیل شود.
فارغ بودن چین از تعهداتی كه ایالات متحده، اتحادیه اروپا و ژاپن نسبت به سازمانهای بین المللی و متحدان سیاسی شان دارند و نیز دیدگاه كاملا سودمحور پكن به كشورها و حكومتها، سیاست خارجی این كشور را بدون پرنسیب وبی مسئولیت ساخته است. هر چیزی كه توسعه و تداوم تولید ارزان قیمت در این كشور را تضمین كند شاخص اصلی تعیین رفتارهای این سیاست خارجی است. در این دیپلماسی هر كالایی را از هر جایی می توان خرید و هر حكومتی می تواند یك شریك تجاری بزرگ باشد. استفاده از شعار عوامفریبانه و بی قید كننده «عدم دخالت در امور داخلی كشورها» توجیه این مسئولیت ناپذیری از سوی سردمداران حزب كمونیست است.
اگر از آنها درباره حقوق بشر بپرسید خواهند گفت : «حقوق بشر بسته به ارزشهای فرهنگی هر كشور، نسبی است. بگذارید مردم هر كشور استانداردهای خودشان را داشته باشند».
اما فعالان سیاسی در داخل آفریقا كه عمدتا گروههای اپوزیسیون منتقد دولت را نمایندگی می كنند سیاست چین در برابر كشورهای این قاره را به نوعی برنامه «نفت در برابر غذا» تشبیه می كنند كه پایه های استقلال این كشورها را به خطر می اندازد.
آنها آشكارا از این بیم دارند كه بی كفایتی دولتهای اغلب غیر مردمسالار قاره در تامین نیازهای فوری كشورهایشان، باعث واگذاری امتیازات انحصاری سرمایه گذاری و بهره برداری از منابع طبیعی سرزمینهای آفریقایی به چین و دركنار آن تسخیر بازارهای داخلی قاره در بلندمدت از سوی این كشور شود، بویژه آنكه چینی ها سابقه خطرناكی از تسخیر بازار در دیگر كشور ها با استفاده از دمپینگ از خود به جای گذاشته اند. اتوبوس های چینی، لباسهای چینی و موبایل های چینی همه جا به چشم می خورند.
حضور روزافزون چینی ها در صنایع و شركتهای بازرگانی كشورهای آفریقایی این نگرانی را دامن زده است كه قاره، عصر تازهای از «مستعمره» بودن را آغاز كرده باشد. اقداماتی نظیر اعطای كمكهای غذایی و دارویی ارزان و بخشش بدهی ها از سوی پكن بیش از آنكه موجبات اعتماد را فراهم آورد باعث بدبینی شده است. تزریق این مسكن ها امكان بقای دیكتاتور فاسد و مسئولیت ناپذیر را فراهم ساخته و سدی بزرگ در برابر تلاشهای مخالفان بوجود آورده است. علاوه بر این، حضور چینی ها در ارتش های آفریقایی یادآور حضور فرانسوی ها، انگلیسی ها و پرتغالی ها در دوره استعمار است.
طی سالهای 2005-1995، آفریقا واردكننده اصلی تجهیزات نظامی ساخت چین بوده است. خریداران عمده این تسلیحات، تانزانیا، زیمبابوه، سودان و نیجریه بوده اند. از آنجا كه چینی ها هیچگاه مانند اتحادیه اروپا و ژاپن خود را متعهد به حفظ ژست های دفاع از حقوق بشر و مقابله با رفتارهای غیر مسئولانه دولتها نكرده اند به هر خریداری كه پول نقد رو كند به راحتی سلاح می فروشند. فروش این تجهیزات همراه با حضور بسیار پررنگ مستشاران نظامی چین در این كشورها بوده است.
مجموعه این عوامل باعث شده این كشور ها به «نوچه» همیشگی این كشورها در سازمان ملل تبدیل شوند. در طرف مقابل از نگاه امثال موگابه واگذاری امتیاز بهره برداری از معادن به چینی ها و فروش بازارهای داخلی به آنها به معنی داشتن یك «وتو كننده» دائمی در شورای امنیت است كه از صدور هر تصمیم بین المللی كه پایه های قدرت او را سست كند جلوگیری می كند.
"تره ور انكوبه" سردبیر تنها روزنامه باقی مانده اپوزیسیون در زیمبابوه می گوید :«اربابان دیروز ما انگلیسی ها بودند، اربابان امروز مان چینی ها. با این تفاوت كه حتی شانس كارپیداكردن هم نخواهیم داشت».
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
در طول سالهای دهه 90 حجم صادرات چین به آفریقا 700 درصد رشد داشت و تنها در سال 2003 دوبرابر بیش از میزان مشابه در سال 2002 بود. اكنون چین سومین شریك تجاری قاره شده و بریتانیا را پشت سر گذاشته است.
در حالیكه تقاضای جهانی برای انرژی همچنان رو به افزایش است بازیگران اصلی اقتصاد بین المللی مثل ایالات متحده، اتحادیه اروپا و ژاپن رقابت برای یافتن منابع انرژی بلند مدت در هر نقطه ای از جهان، غیر از خاورمیانه را شدت بخشیده اند. آفریقا، به هرحال ریسك كمتری از خاورمیانه دارد. چین، به عنوان بزرگترین اقتصاد رو به رشد جهان نیز اساس سیاست خارجی خود را بر مبنای تامین نفت و سایر مواداولیه مورد نیاز صنایع این كشور از این قاره قرار داده است. بر اساس این نگاه نیجریه، آنگولا، سودان، گینه و گابن به عنوان بزرگترین تولیدكنندگان نفت در قاره سیاه توجه روزافزون چینی ها را به خود جلب كرده اند.
طی پنج سال اول هزاره سوم، چین 40 درصد از افزایش تقاضای جهانی انرژی را به خود اختصاص داده بود. چینی ها بخش اعظم این "اضافه تقاضا" را از آفریقا تامین كردند. این كشور در سال 2005 به تنهایی واردكننده نیمی از كل صادرات نفت سودان بود. در كنار افزایش واردات، دولت چین طی سال گذشته میلادی بیش از 175 میلیون دلار در پروژه های كشف و استحصال انرژی در كشورهای مختلف این قاره سرمایه گذاری كرد. بسیاری بر این باورند كه این سرمایه گذاری ها مقدمه ای بر آنست كه پكن به بزرگترین بهره بردار نفت قاره سیاه تبدیل شود.
فارغ بودن چین از تعهداتی كه ایالات متحده، اتحادیه اروپا و ژاپن نسبت به سازمانهای بین المللی و متحدان سیاسی شان دارند و نیز دیدگاه كاملا سودمحور پكن به كشورها و حكومتها، سیاست خارجی این كشور را بدون پرنسیب وبی مسئولیت ساخته است. هر چیزی كه توسعه و تداوم تولید ارزان قیمت در این كشور را تضمین كند شاخص اصلی تعیین رفتارهای این سیاست خارجی است. در این دیپلماسی هر كالایی را از هر جایی می توان خرید و هر حكومتی می تواند یك شریك تجاری بزرگ باشد. استفاده از شعار عوامفریبانه و بی قید كننده «عدم دخالت در امور داخلی كشورها» توجیه این مسئولیت ناپذیری از سوی سردمداران حزب كمونیست است.
اگر از آنها درباره حقوق بشر بپرسید خواهند گفت : «حقوق بشر بسته به ارزشهای فرهنگی هر كشور، نسبی است. بگذارید مردم هر كشور استانداردهای خودشان را داشته باشند».
اما فعالان سیاسی در داخل آفریقا كه عمدتا گروههای اپوزیسیون منتقد دولت را نمایندگی می كنند سیاست چین در برابر كشورهای این قاره را به نوعی برنامه «نفت در برابر غذا» تشبیه می كنند كه پایه های استقلال این كشورها را به خطر می اندازد.
آنها آشكارا از این بیم دارند كه بی كفایتی دولتهای اغلب غیر مردمسالار قاره در تامین نیازهای فوری كشورهایشان، باعث واگذاری امتیازات انحصاری سرمایه گذاری و بهره برداری از منابع طبیعی سرزمینهای آفریقایی به چین و دركنار آن تسخیر بازارهای داخلی قاره در بلندمدت از سوی این كشور شود، بویژه آنكه چینی ها سابقه خطرناكی از تسخیر بازار در دیگر كشور ها با استفاده از دمپینگ از خود به جای گذاشته اند. اتوبوس های چینی، لباسهای چینی و موبایل های چینی همه جا به چشم می خورند.
حضور روزافزون چینی ها در صنایع و شركتهای بازرگانی كشورهای آفریقایی این نگرانی را دامن زده است كه قاره، عصر تازهای از «مستعمره» بودن را آغاز كرده باشد. اقداماتی نظیر اعطای كمكهای غذایی و دارویی ارزان و بخشش بدهی ها از سوی پكن بیش از آنكه موجبات اعتماد را فراهم آورد باعث بدبینی شده است. تزریق این مسكن ها امكان بقای دیكتاتور فاسد و مسئولیت ناپذیر را فراهم ساخته و سدی بزرگ در برابر تلاشهای مخالفان بوجود آورده است. علاوه بر این، حضور چینی ها در ارتش های آفریقایی یادآور حضور فرانسوی ها، انگلیسی ها و پرتغالی ها در دوره استعمار است.
طی سالهای 2005-1995، آفریقا واردكننده اصلی تجهیزات نظامی ساخت چین بوده است. خریداران عمده این تسلیحات، تانزانیا، زیمبابوه، سودان و نیجریه بوده اند. از آنجا كه چینی ها هیچگاه مانند اتحادیه اروپا و ژاپن خود را متعهد به حفظ ژست های دفاع از حقوق بشر و مقابله با رفتارهای غیر مسئولانه دولتها نكرده اند به هر خریداری كه پول نقد رو كند به راحتی سلاح می فروشند. فروش این تجهیزات همراه با حضور بسیار پررنگ مستشاران نظامی چین در این كشورها بوده است.
مجموعه این عوامل باعث شده این كشور ها به «نوچه» همیشگی این كشورها در سازمان ملل تبدیل شوند. در طرف مقابل از نگاه امثال موگابه واگذاری امتیاز بهره برداری از معادن به چینی ها و فروش بازارهای داخلی به آنها به معنی داشتن یك «وتو كننده» دائمی در شورای امنیت است كه از صدور هر تصمیم بین المللی كه پایه های قدرت او را سست كند جلوگیری می كند.
"تره ور انكوبه" سردبیر تنها روزنامه باقی مانده اپوزیسیون در زیمبابوه می گوید :«اربابان دیروز ما انگلیسی ها بودند، اربابان امروز مان چینی ها. با این تفاوت كه حتی شانس كارپیداكردن هم نخواهیم داشت».
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}